از خیلی وقت پیش فریلنسر بودم اما به حساب نمیآمدم. خودم شاید علاقهای به این کار نداشتم. چه لحنی! چندین بار فرصتهای خوبی پیش اومده بود اما اصلا برام مهم نبود. چون شرایط متفاوتی داشتم اما در نهایت سرنوشت کاری کرد که مجبور شدم فریلنسری کار کنم و خیلی زود هم شکست خوردم و برگشتم سر کار قبلی! اینها برخی از علل شکست بودن:
مدیریت زمان و تنظیم ساعات کاری
متاسفانه واقعیت همیشه با چیزی که روی کاغذ آورده میشه فرق داره. اون اوایل که تازه ملت دنبال معنی کلمه فریلنسری میگشتن و هنوز همه لای کار نیومده بودن، خیلی صحبت سر این بود که فریلنسری یعنی ساعت کاری دست خودته، خودت آقای خودتی و از این جور حرفا
اما واقعیت اینه که اتفاقا وقتی خودت آقای خودتی برعکس باید بیشتر هم کار کنی. حداقل مجبوری همون ساعتهای کاری رو کار کنی. مکان و شکل و شمایلش مهم نیست! آقای خودت هم نیستی هر روز یه کارفرما داری که اصلا نمی تونی پیش بینی کنی این چی میخواد یا اصلا چه تضمینی پولمو بده.
منحرف نشم از سرتیتر؛ مخلص کلام: شب بیدار میمونم تمومش میکنم چه میدونم حالا امروز نشد فردا به هیچ عنوان جوابگو نیست. باید مثل زمانی که در جایی شاغلی، ساعت مشخص داشته باشی و به خوبی زمان رو بتونی مدیریت کنی.
زمانبندی اجرای پروژه
کارفرما دوست داره همین فردا کارو تحویل بدین ولی خب شدنی نیست. برای اینکه یه کاریو بگیرین زمان رو غیر واقعی کم ندین. تموم نمیشه به ابلفض تموم نمیشه. وسط کار یه گیر هم پیش بیاد به فنا میری
همیشه یه مقدار زمان تحویل کار رو بیشتر از حد نرمال اعلام کنین. البته بازار بیحسابکتابیه و خیلیا توش خرابکاری میکنن. متاسفانه اگه کارفرما وقت یا اطلاعات نداشته باشه کار میفته دست اون دسته که پول کم، در زمان کم، کیفیت خدا میدونه چیه!
کار در ازای مبالغ کم
متاسفانه اینجا دسترسی فیزیکی به افراد نیست که بری فریلنسری که کار ۱۰ تومنی رو ۱ تومن میبنده بگیری بزنینش تا بازار سرش بشه! همیشه افرادی هستن که آفتابه برمیدارن داخل بازار کار. می دونم نمیشه کاری کرد… چرا میشه… بیاین خودمون اینکارو نکنیم 🙂
بهمخوردن توازن کار و زندگی
اگه مشکلاتی که تا اینجا مطرح شد زیاد شما رو نمیتونه تحت تاثیر بذاره باید بگم تو این مورد دیگه کور خوندین! هر کی میخوای باش بزرگترین چالش در فریلنسری شاید همین باشه. بعد از چهار روز کار و زندگیت قاطی پاطی میشه و تو هم میره و کم کم اسباب آزار و ناراحتی افراد دیگه رو هم فراهم میکنی. ممکنه سر یه پروژه ناشی بازی دربیاری و مجبور بشی از خواب و خوراک بزنی … اگه این اتفاق چندمین باره که داره میفته باید بگم شکست رو زودتر قبول کنید تا کار به جای باریک نکشیده (از جمله بیماری جسمی، افسردگی در اثر تنش در روابط اجتماعی، بهم خوردن ریتم خواب و بروز عوارض ناشی از اون و …) باید جوری کار کنی که اصلا بقیه نفهمن. نه اینکه همه بدونن سه ماهه اسیر یه پروژهای و ریخت و قیافهات بخاطرش عوض شده.
کمبود نقدینگی یا همان جیبهای خالی
خیلی راحت میتونن پولتو ندن به هزار دلیل منطقی و به حق یا غیر منطقی و ناحق. اونایی هم که میخوان بدن ممکنه دیر بدن یا اقساطش میکنن. خلاصه حساب کتاب نگه داشتن خیلی واجبه و مهمتر از اون اینه که حداقل ۲۰ تومن باید تو حساب داشته باشی. با جیب خالی فریلنسری را شروع نکنین که به مصیبت بزرگی دچار خواهید شد. در ضمن بیمه و مزایا و عیدی و این داستانها هم ندارین.
نتیجه میگیریم که هر حرفی رو باور نکنیم شاید همون شغل حقوق وزارت کاری با بیمه و ساعت کاری استاندارد پیشنهاد بسیار عالی باشه در مقایسه با فریلنسری. من هیچ حرفی درباره تواناییها نزدم. حتی اگر متخصص یک حوزه باشین باز با رعایت نکردن فقط یکی از این موارد کله پا خواهید شد.
منبع عکس